مصطفی صافی گلپایگانی بیان داشت: یک بار که به مشهد رفته بودیم یکی از گوشهای پدر که چند سال پیش مشکل پیدا کرده بود دوباره دچار عفونت شده بود به همین دلیل خون و عفونت زیادی از این گوش خارج میشد و پدر به این خاطر که نکند حرم نجس شود به داخل حرم نمی رفت و از همان بیرون دعا و زیارت را میخواند.
وی افزود: هربار که پدر از حرم بازمیگشت ما باندها را باز میکردیم و عوض می نمودیم یکبار که ایشان از حرم برگشتند و ما طبق معمول خواستیم باندها را باز کنیم دیدیم هیچ اثری از خون و عفونت نیست و پنبه کاملا تمیز است به پدر که گفتیم گفتند از امام رضا(ع) عجیب نیست زیرا من این بار که به حرم رفتم و نتوانستم داخل حرم بروم دلم شکست رو به آقا کردم و گفتم آقا جان میگویند شما به سگ هم نگاه میکنید آیا ما از سگ نیز کمتریم؟!
وی گفت: یک بار که به حرم امام رضا مشرف شدیم تا حرم تاکسی گرفتیم و راننده پرسید کجا میروید من گفتم مگر غیر از حرم جایی هست؟ همان لحظه پدر این شعر را سرودند که مرا به غیر حرم این دیار کاری نیست/ به جز زیارت مولای خویش یاری نیست* خدا کند بپذیرد من ضعیف ذلیل/ که جز به لطف و عنایتش امیدواری نیست.